ز آتش خویش هرکسی می سوخت

ساخت وبلاگ

داد درویشی از سر تمهید

سر قلیان خویش را به مرید

گفت از دوزخ ای نکو کردار

قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد باز آورد

عقد گوهر ز درج راز آورد

گفت که در دوزخ هرچه گردیدم

درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم و زغال نبود

اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی افروخت

ز آتش خویش هر کسی می سوخت

پرواز دل و ادب...
ما را در سایت پرواز دل و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4parvazdel0 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 15 آذر 1399 ساعت: 1:56